شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب
آن کـنـیزم که در سرای علیهمچوزهـراشدم فـنایعـلی ریـخـتم عـشـق را بـپای علیشـدهـمه هـستیام فـدایعلی
کــودکـانـی کـه پــرورانـیــدم هـمه را برحـسین بـخـشـیـدم چونکه طفلان من بزرگ شدندباغـم بـیکـفـن بـزرگشـدند باهزاران محـن بزرگ شدندزیردست حـسنبزرگشدند دورههــای دفــاع رادیـــدنــد راه و رسـم جـهـاد فـهـمـیـدند داشت مولا ازاین جهان میرفتروحپاکش به لامکانمیرفت نمنمک سوی آسمان میرفت اشک چشمش،چکان چکان میرفت با اشاره گذاشت نـورِدوعین دست عباس رابدستحـسین گـفـت ای نـور دیـده،عـبـاسمای تـمــام امـیــد و احـسـاسـم وی چــراغ حـرم،گـل یـاسـمدر صف رزم، اَشجـعالنـاسم همه جا پـرتـوِ دو عـیـنم باش کـربـلا هـمـرهِ حـسـیـنـم باش شبِهـجـران فـرارسـیدآخردلِ شـب بــابـــرادرانِ دگــر رفـت شـیـردلاورم بـه سـفـرشـد عـلـمـداروساقیلـشگـر درشب غربت وقرارِحسین یارِ زینب شد و وقـارحـسین روز آخــر بــنــا شـد آب آرَدآب بــرکـــودک ربـــاب آرد ازشـریـعـه کـمی جـوابآردیـا که تـا خـیـمه درّ نـاب آرد چـشمتان روزبَـد نـبـیـندوای غرق خون شد امیر،سرتاپای وای ازهـجـمهها به نخلستانقـطع شد دستها بهنخـلستان فـرق اوشد دوتا به نخـلستان پاره شد مشکها بهنـخـلـستان شدامـیـدش که نـاامـیدعباس یاس رادید وشد شهید عباس هـمـه دسـت بـریـدهرادیـدنـدیـارِقـامـت خـمـیـده را دیـدند رنگ وروی پریده را دیـدندگـریـههـای نـدیــدهرادیــدنـد کـمـرش خـم شـد ازغـمِ سـقا هـلهـلـه شـد بـپا درآن غـوغا چـونکه مـاه مدیـنهام برگشتزینب بـیقـریـنـهامبـرگـشـت هـمرهِاوسـکـیـنـهام برگـشتعلت سـوزسـیـنهامبـرگـشت دخـتـرم بـیبـرادرآمــده بـود قـدکمان پیـش مادرآمـده بود همه مـوهای او پـریـشان بوددلش آتش زدست عدوان بود نالههایش عجیب سـوزانبودبینروضه صداش لرزانبود ازاسیری چو کرد شِکوه تمام گفت از مجـلـسِ شـرابِ شـام